“`html
صحت خبر- فاطمه غریبی: محمد ایرانی، تحلیلگر مسائل خاورمیانه و سفیر سابق ایران در کشورهای لبنان، کویت و اردن، در مصاحبهای با صحت خبر درباره بحران امنیتی لبنان اظهارنظر کرد و توضیح داد که دستور جدید رئیسجمهور لبنان به ارتش برای برخورد با حملات اسرائیل، نشانهای از تأکید وی بر استقلال و حاکمیت ملی لبنان محسوب میشود.
ایرانی اظهار داشت که جوزف عون، رئیسجمهور لبنان، بنا به وظیفه ملی این دستور را صادر کرده و مقامات نظامی کشور نیز از خلع سلاح حزبالله جلوگیری میکنند، چرا که این اقدام میتواند برای لبنان به معنای شروع جنگ داخلی باشد.
ایرانی تأکید کرد که لبنان آگاه است مادامی که سلاح مقاومت در جنوب وجود داشته باشد، بیروت در معرض کنترل اسرائیل نخواهد بود و این رژیم نمیتواند آینده سیاسی، نظامی و ژئوپلیتیکی لبنان را تعیین نماید. او همچنین خاطرنشان کرد که دولت لبنان به دنبال یافتن راهحلهای سیاسی و دیپلماتیک است، هرچند این احتمال وجود دارد که در صورت تشدید تنشها، حزبالله واکنش نظامی نشان دهد.
متن کامل مصاحبه «صحت خبر» با محمد ایرانی، سفیر سابق ایران در لبنان را در ادامه میخوانید:
*** معناداری دستور رئیسجمهور لبنان به فرمانده ارتش برای عکسالعمل در مقابل حملات اسرائیل به جنوب لبنان، چه تأثیری دارد؟
به وضوح، وی که پیش از این فرمانده ارتش لبنان بوده و دارای تجربه نظامی است، از پیچیدگیهای مربوط به جنوب لبنان و تجاوزات مکرر اسرائیل به این بخش آگاه است. به همین علت میتوان گفت وی نسبت به فاجعهای که ممکن است در صورت خلع سلاح حزبالله برای لبنان رخ دهد، نگرانی جدی دارد.
از نظر من، این مسئله موجب تمایز وی با برخی از دولتمردان لبنانی نظیر نخستوزیر جدید میشود. رئیسجمهور به خاطر وظیفه ملی خود اقدام نموده و فرمانی صادر کرده که در صورت تجاوز اسرائیل، ارتش لبنان باید فعالیت کند. این اقدام اولاً نشاندهنده تأکید او بر استقلال و حاکمیت ملی لبنان است و ثانیاً بیانگر این است که کشورش از این حق برخوردار است.
از طرف دیگر، این تصمیم پیام واضحی برای رژیم صهیونیستی دارد؛ به این معنا که عدم خلع سلاح حزبالله به معنی آزادی عمل برای اسرائیل در جنوب لبنان نخواهد بود و این رژیم نمیتواند هر زمان که بخواهد به مناطق مختلف تجاوز کند.
مورد سوم نیز بیانگر واقعیت بغرنج و پیچیدهای است که لبنان با آن مواجه است؛ بهویژه پس از توافق آتشبس و تشکیل هیئتی مشورتی-نظارتی با مشارکت آمریکاییها و اروپاییها که عملاً قادر به مقابله با ارتش اسرائیل نیست. در چنین شرایطی، جوزف خلیل عون، رئیسجمهور لبنان، ناچار است وظیفه ملی خود را متذکر شده و در برابر تجاوزات اسرائیل از ارتش حمایت کند.
*** آیا میتوان نتیجه گرفت که دولت لبنان از وساطت آمریکا مأیوس شده و به این نتیجه رسیده است که واشنگتن دیگر نمیتواند یا تمایلی ندارد تا حملات و اشغالگریهای اسرائیل را کنترل کند؟
به نظر میرسد که چنین است. البته باید به این نکته توجه کرد که ارتش لبنان از گذشته ساختار و تجهیزاتی آمریکایی داشته و منابع محدود آن نیز از سوی آمریکا تأمین شده است. با این حال، لبنان به معنای واقعی ارتشی یکپارچه و منسجم مشابه دیگر کشورهای عربی ندارد.
بهطور مشابه، کمیته نظارتی که برای پیگیری اجرای آتشبس تعیین شده، موظف است از نقض توافقات توسط هر یک از طرفین جلوگیری کند. اما به نظر میرسد این کمیته یا توانایی انجام این وظیفه را ندارد، یا به صورت عمدی اقدامات روزمره اسرائیل را نادیده میگیرد. این تجاوزات تاکنون آسیبهای بسیاری به مردم، املاک، مزارع و منازل متعدد در جنوب لبنان وارد کرده است.
در نتیجه، همین وضعیت تأکید میکند که اگر واقعاً این کمیته قصد جلوگیری از تجاوزات اسرائیل را داشت، تا کنون باید اقداماتی انجام میداد.
“““html
در همین راستا، رئیسجمهور لبنان تصمیم گرفته است که نیروهای مسلح کشورش را برای مقابله با تعرضات وارد میدان کند.
*** دولت لبنان در مردادماه، با اصرار و بیتوجهی به مخالفت احزاب شیعه، طرح محدودیت سلاح را – همانطور که ایالات متحده توصیه کرده بود – به تصویب رساند. حال با توجه به اینکه به نظر میرسد آمریکا نتوانسته یا نخواسته به وعدههای خود عمل کند، به نظر شما این طرح انحصار سلاح، که در واقع تلاشی برای بیسلاح کردن حزبالله بود، در شرایط کنونی معلق خواهد ماند یا به سرانجامی منجر میشود؟
به عقیده من، آنچه در میدان لبنان در حال وقوع است با تصمیمات سیاسی که اعلام میشود، تفاوت زیادی دارد. باید بین درخواستهای آمریکاییها برای خلع سلاح حزبالله و موضع برخی گروهها و احزاب لبنانی – عمدتاً گروههای مسیحی تندرو نظیر فالانژها یا کتائب – که از این درخواست حمایت میکنند، تفکیک قائل شد. اما سوال اصلی این است که آیا چنین تصمیمی صرفاً با مصوبه دولت یا تحت فشارهای خارجی قابلیت اجرایی شدن دارد یا نه؟ به نظر من این نکته قابل تأمل است.
شرایط کنونی لبنان به گونهای است که مشکل خلع سلاح حزبالله به سادگی قابل حل نیست. تقریباً تمامی کارشناسان مسلط بر مسائل لبنان بر این باور هستند که این موضوع به یک مسأله ملی تبدیل گردیده است. بر اساس جدیدترین نظرسنجیها، بسیاری از ملت، اندیشمندان و احزاب ملی لبنان به این نتیجه رسیدهاند که بدون وجود سلاح مقاومت در جنوب، بیروت عملاً در اختیار اسرائیل قرار خواهد گرفت و این رژیم است که سرنوشت سیاسی، نظامی و حتی ژئوپلیتیکی لبنان را تعیین میکند.
در واقع، واقعیتهای موجود در مید Demonstration بیش از پیش خود را نمایان ساخته و نشان میدهد که این مسئله از طریق زور و فشار نظامی حلنشدنی است. لذا، تصمیم دولت لبنان – که در دو مرحله و بدون حضور نمایندگان برخی گروهها اتخاذ گردید – در شرایط موجود قابلیت اجرایی ندارد. همانطور که آقای جوزف عون نیز در دیدار با برخی از مسئولان حزبالله اشاره کردند و سپس در مصاحبهای گفتند، این مسئله تنها از طریق گفتوگو و مذاکره قابل پیگیری است؛ رویکردی که حزبالله نیز از آن استقبال کرده است. به اعتقاد من، این روش مبتنی بر دیالوگ، تنها راهحل منطقی برای این چالش است، چرا که راهحل نظامی هیچگونه کارایی نخواهد داشت.
*** اسرائیل ضربالاجلهایی را تعیین کرده و اعلام نموده است که تا پایان نوامبر برای جنگ آماده است؛ در واقع یک نوع تهدید علنی علیه دولت لبنان مطرح کرده است. آیا ممکن است جنگ میان لبنان و اسرائیل بار دیگر آغاز گردد؟
میتوان گفت جنگ در حال حاضر نیز در حال وقوع است، هرچند شدت آن به اندازهای نیست که بتوان آن را با درگیریهای کامل گذشته، نظیر جنگ ۳۳ روزه، مقایسه نمود. اما تنشها و درگیریها در مرزهای جنوبی لبنان به وضوح وجود دارند و احتمال افزایش آنها در ماههای آتی نیز بعید نیست.
تهدیدهای اخیر اسرائیل پس از بیانات نماینده آمریکا مطرح گردید که دولت و حتی رئیسجمهور لبنان را تهدید کرده و از ارتش این کشور خواسته است که طرحی برای خلع سلاح حزبالله آماده کند. با این حال، مقامات و فرماندهان نظامی لبنان کاملاً متوجه هستند که خلع سلاح حزبالله به شیوهای که آمریکاییها تجویز میکنند، به معنای ورود لبنان به یک جنگ داخلی است؛ بنابراین از این اقدام خودداری میکنند و بهدنبال راهحلهای سیاسی میگردند.
این نکته به معنای آن نیست که اسرائیل در سکوت خواهد نشست، زیرا ممکن است این رژیم عملیاتهایی را انجام دهد و وضعیت نظامی را تشدید کند یا حتی دامنه جنگ را به بیروت و مناطق دیگر لبنان گسترش دهد. در نهایت، اینکه آیا اسرائیل واقعاً قادر به چنین اعمالی خواهد بود، محل تردید است؛ اما هدف آن فشار به دولت لبنان و واداشتن آن به اتخاذ مواضع خاص است.
با این حال، چنین وضعیتی برای لبنان مطلوب نخواهد بود و ممکن است به بروز درگیریهای داخلی منجر شود؛ مسئلهای که ارتش لبنان همواره از آن اجتناب کرده و نمیخواهد کشور به چنین باتلاقی گرفتار شود. اما در عین حال، تمامی احتمالات باز است.
به علاوه، باید دید در مقابل احتمال اقدامات اسرائیل چه پاسخهایی ارائه خواهد شد؛ آیا شاهد تقویت دوباره مقاومت مسلح خواهیم بود یا تحولات سیاسی جدیدی در منطقه به وقوع میپیوندد. اکنون مصر با
“`متن بازنویسی شده:
در تلاشهای دیپلماتیک، از جمله سفر اخیر وزیر خارجه به لبنان، هدف کاهش تنشها قرار دارد و مشارکت عربستان سعودی در این پروسه از اهمیت ویژهای برخوردار است. به طور کلی، باید منتظر ماند تا ببینیم آیا اسرائیل به فاز جدیدی از تنش نظامی خواهد داشت یا خیر.
*** اگر تنشهای نظامی افزایش یابد و جنگی تمام عیار اتفاق بیفتد، آیا حزبالله به تعهدات آتشبس سال گذشته خود وفادار خواهد ماند؟
به نظر من، اگر مرحله جدیدی در لبنان آغاز شود و کشور به سمت بینظمی حرکت کند-که ناشی از افزایش حملات اسرائیل خواهد بود-وضعیت بسیار متفاوت خواهد شد. حتی مقامات حزبالله هم معتقدند که این حملات ممکن است به عملیات زمینی منجر شوند.
در چنین شرایطی، فشارهای داخلی برای خلع سلاح حزبالله تا حد زیادی کاهش مییابد، زیرا جامعه لبنان متوجه خواهد شد که باید نیرویی وجود داشته باشد که در برابر تجاوزات اسرائیل دفاع کند. همچنین، در عرصه منطقهای و بینالمللی نیز فضای مشابهی ایجاد خواهد شد.
البته، تصمیم نهایی در این زمینه بر عهده حزبالله است، اما به نظر میرسد که صبر این گروه نیز محدودیتهایی دارد. به عبارتی دیگر، انتظار نمیرود حزبالله در برابر افزایش حملات اسرائیل-چه به صورت زمینی و چه هوایی-فقط نظارهگر باشد. از این رو، این احتمال وجود دارد که حزبالله به فاز جدیدی از واکنش نظامی پاسخ دهد.
*** با توجه به مواردی که مطرح کردید، آیا به عقیده شما دولت لبنان در تلاش است با استفاده از مسیر سیاسی و دیپلماتیک مسائل را حل کند؟ و اگر چنین قصدی دارد، چه راهکارهایی پیشرو دارد؟
بله، دولت لبنان از ابتدا قصد داشته موضوع را از طریق مذاکره حلوفصل کند. البته این به معنای تسلیم در برابر اسرائیل یا پذیرش حضور نظامی این رژیم در خاک لبنان نیست؛ بلکه لبنانیها در جستجوی راهحلی هستند که مانع از گسترش تجاوزات و حفظ منافع ملی خود شود.
همانطور که ذکر کردم، بیروت در این زمینه مشاورههایی با برخی کشورهای منطقه آغاز کرده و به نظر میرسد در آینده نزدیک، شاهد تحرکات جدیتری در این مسیر باشیم. هدف اصلی این تلاشها پیشگیری از وقوع فاجعهای بزرگتر و جلوگیری از گسترش حضور نظامی اسرائیل در لبنان است؛ زیرا در چنین شرایطی، دولت لبنان نیز آسیب خواهد دید. به همین دلیل، منافع دولت لبنان در این است که بحران از طریق گفتوگو و دیپلماسی حلوفصل شود.
*** فرستادگان آمریکایی در امور لبنان، آقای تام باراک و خانم مورگان اورتگاس، بهتازگی برخورد تندی با خبرنگاران لبنانی داشته و از الفاظ نامناسبی استفاده کردند. به نظر شما این اقدام تا چه حد بر نگرش لبنانیها نسبت به دولت ترامپ تأثیر میگذارد؟ آیا اصلاً تأثیری خواهد داشت؟
روشهای برخوردی که از سوی نمایندگان این دولت مشاهده میشود، با عرف رایج در صحنه بینالملل فاصله زیادی دارد. این تیم جدید قصد دارد شیوهها و سبک مدیریتی خاص خود را ارائه دهد، اما تجربه نشان میدهد که چنین روشهایی نه تنها در خاورمیانه بلکه در بسیاری از کشورهای دیگر غیرمعمول است و با استانداردهای پذیرفتهشده بینالمللی تناقض دارد.
واقعیت صحنه لبنان نیز متفاوت است؛ فضای رسانهای در این کشور کاملاً آزاد بوده و خبرنگاران و شهروندان میتوانند نمایندگان دولتهای خارجی را به چالش بکشند. از این رو، چنین رفتارهایی از سوی نمایندگان آمریکا در لبنان به راحتی قابل پذیرش نیست و با فرهنگ سیاسی و رسانهای لبنان تطابق ندارد.
همواره لبنانیها در نقد و پرسشگری آزاد بودهاند و هر نماینده خارجی که با رویکرد متفاوت یا تازه وارد لبنان شده است، با چالشهایی مواجه شده است. با توجه به روحیه تیم دولت ترامپ و اقدامات آقای تام باراک،
“`html
این مدل از واکنشها نه تنها برای فرد مصاحبهکننده خوشایند نیست، بلکه به نوعی کمعرضه بودن طرف مقابل در مواجهه با واقعیتهای موجود در لبنان را نمایان میسازد.
*** با توجه به فاصلهای که اینک میان دولت لبنان و آمریکا وجود دارد، آیا این وضعیت میتواند به نفع ایران تمام شود و ارتباطات ایران با متحدانش در لبنان را تقویت کند؟
به گمان من، تلاش برای بازگشت به وضعیت گذشته و انتظار از تهران برای احیای مجدد روابطش با لبنان، تا حدی خوشبینانه به نظر میرسد. در روزگاران گذشته، لبنان و گروههای مقاومتی همچون گروههای فلسطینی در عرصه مقاومت نقش برجستهای داشتند، ولی این فضا اکنون دگرگون شده است.
دولت لبنان، رئیسجمهور آن و بسیاری از مقامات این سرزمین همواره به دنبال ایجاد ارتباطی نزدیک و مستقیم با آمریکا بودهاند و امید داشتند که از مساعدتهای واشنگتن بهرهمند شوند. بنابراین، اختلافات فعلی میان دولت لبنان و آمریکا نمیتواند دلیلی بر رویگردانی کامل به سمت ایران یا حرکت به سمت دیدگاههای مقاومتی محسوب شود.
دولت لبنان کماکان به مداخله و کمکهای آمریکا امیدوار است؛ مساعدتهایی که بتوانند بار مشکلات بنیادین کشور، به ویژه بحران اقتصادی، را کاهش دهند. این نگرش در میان بسیاری از احزاب لبنانی، خصوصاً گروههای راستگرای افراطی، پایدار مانده است. حتی پس از تحولات اخیر، نظیر حمله اسرائیل و انتخاب رئیسجمهور جدید، متفاوتترین تصور این است که آمریکا میتواند نقش مهمی در بهبود وضعیت لبنان ایفا کند. با این حال، برخی نظرات و مواضع شخصی ممکن است در تضاد با خواستههای آمریکایی به نظر برسد، اما این دلیلی بر فاصله گرفتن کامل از سیاستهای واشنگتن نیست.
هدف اصلی آنها بازگرداندن لبنان به شرایطی آرام و بهبود اوضاع اقتصادی و امنیتی کشور است. بانک مرکزی و بخشهای اقتصادی لبنان با چالشهای جدی مواجهاند و دولت در تلاشی مداوم برای استفاده از مساعدتهای نظامی، اقتصادی و دیپلماتیک آمریکا است.
*** با توجه به تجربه تاریخی لبنان، به نظر شما چه عواملی بیشترین تأثیر را بر حفظ ثبات و روند پیشرفت این کشور داشتهاند و تهدیدات کنونی چه اثراتی بر انسجام ملی دارند؟
در لبنان در طول تاریخ معاصر همواره میان گروههای مختلف، اقوام و طوایف، همفکری و زندگی مسالمتآمیزی برقرار بوده است. در چنین وضعیتی، لبنانیها با پذیرش جایگاه یکدیگر توانستهاند بر روی پای خود بایستند و پیشرفت کنند. اما تنشها و منازعات کنونی که به لبنان تحمیل میشود، ناشی از جریاناتی است که هدفشان بالا بردن فاصله میان گروهها و طوایف مختلف و سوق دادن کشور به سمت بیثباتی است. این شرایط میتواند استحکام داخلی لبنان را به خطر اندازد و مانع از ترقی و همبستگی ملی گردد.
۳۱۲/۴۲
“`