“`html

طبق گزارشی که روزنامه همشهری ارائه داد، با افزایش تعداد شکایت‌ها، نیروهای پلیس investigations به سراغ موضوع رفته و مشخص شد که این سرهنگ قلابی، جوانی ۳۲ ساله با مدارک فوق‌لیسانس حقوق است. او نه تنها تجربه بازیگری در تئاتر دارد بلکه اجرای برنامه‌های اینستاگرامی را نیز در فضای مجازی امتحان کرده است.
این فرد نقش خواستگار را برعهده داشت و با ادعای اینکه یک مأمور مؤثر است می‌توانست مسائل قضایی را حل کند، از قربانیانش بین 50 تا 200 میلیون تومان دریافت می‌کرد و سپس ناپدید می‌شد.
به دنبال آن، نیروهای پایگاه سوم پلیس آگاهی تهران موفق شدند تا هویت این متهم را شناسایی و او را دستگیر کنند. به بیان سرهنگ علی عزیزخانی، فرمانده پایگاه سوم پلیس آگاهی شهر، این شخص اعتراف کرده که حدود 32 دختر را فریب داده است، اما تنها 7 نفر از او شکایت کرده‌اند. بدین ترتیب قاضی صورتجلسه، مجوز انتشار تصویر بدون پوشش چهره او را صادر کرده تا افرادی که به دام او افتاده‌اند، بتوانند برای شکایت به پایگاه سوم پلیس آگاهی تهران مراجعه کنند.

اشک‌های قربانیان
دیروز صبح چند دختر که قربانی سرهنگ قلابی شده بودند، به پایگاه سوم پلیس آگاهی تهران رفتند. با دیدن خواستگار فریبکار، اشک‌هایشان ریخت و تمام یادآوری‌های تلخ آن روزها دوباره زنده شد. یکی از این قربانیان به همشهری می‌گوید: «من تاکسی اینترنتی گرفتم و سوار این آقا (اشاره به متهم) شدم. او در طول مسیر به‌طور مداوم با موبایلش صحبت می‌کرد. بی‌سیم هم در خودرو وجود داشت و با توجه به مکالماتش، فکر می‌کردم که پلیس است. غافل از اینکه این‌ها همه نقشه‌ای بود که این کلاهبردار طراحی کرده بود تا مرا فریب دهد.» او با گریه ادامه می‌دهد: «در خلال مسیر، او سر صحبت را باز کرد و زمانی که فهمید برادرم پرونده‌ای در دادگاه دارد، خود را به‌عنوان یک کمک‌کننده مطرح کرد و ادعا کرد با نفوذ خود می‌تواند به من کمک کند. من نیز به او اعتماد کردم. مدتی بعد از من درخواست خواستگاری کرد و به بهانه اینکه یکی از دوستانش در قوه قضاییه نیاز به پول دارد تا پرونده برادرم را سریع‌تر حل کند حدود 4 سکه تمام بهار آزادی از من گرفت و بعد ناپدید شد.» دختر دیگری می‌گفت: «این خواستگار شیاد حدود 12 کیلوگرم طلا از من اخاذی کرد و سپس متواری شد.

مجرمی با اعتمادبه‌نفس عجیب
متهم از اعتمادبه‌نفس عجیبی برخوردار است تا آنجا که ادعا می‌کند به دلیل زیبایی ظاهری‌اش، همه به او لقب «یوزارسیف» داده‌اند.
چرا یوزارسیف؟
زیرا به نظر زیبا می‌رسم. خدا برای خلق من وقت گذاشته است. ویژگی‌هایی نظیر چشمان سبز خاص و بینی کوچک دارم.
چقدر درس خوانده‌ای؟
مدرک فوق‌لیسانس حقوق دارم. زمان‌هایی فکر می‌کردم وکیل یا قاضی شوم، اما نهایتاً مسیرم به سمت هنر رفت. از بازیگری لذت می‌بردم. در کلاس‌های بازیگری شرکت کردم و روی صحنه تئاتر رفتم. حتی به عنوان بازیگر سیاه‌لشکر و مجری برنامه‌های زنده اینستاگرام فعالیت داشتم. همه می‌گفتند شبیه یوزارسیف هستم که این خود باعث افزایش اعتماد به نفسم شد.
چطور به یک کلاهبردار تبدیل شدی؟
سخت نبود. من همیشه نقش‌های خوب را بازی می‌کردم. در واقع، علاقه‌ام به پلیس (با خنده) نیز به این موضوع کمک کرد. دوست داشتم یک کارآگاه جنایی شوم. لباس پلیس و یک بی‌سیم داشتم که برای من بیشتر ابزار بازی محسوب می‌شد تا جرم. شاید اشتباهی بود، اما در آن زمان فکر می‌کردم که در حال اجرا کرد نقش شخصیتی جدید هستم.
چرا به سراغ دختران جوان می‌رفتی؟
زیرا معمولاً به‌سرعت اعتماد می‌کنند. البته من افرادی را شناسایی می‌کردم که با مشکلات اداری یا قضایی مواجه بودند و می‌گفتم که سرهنگ هستم و نفوذ زیادی دارم. ادعا می‌کردم که والدینم در خارج از کشور هستند و به همین دلیل به خواستگاری می‌رفتم؛ این همه به‌منظور ساخت اعتماد بود تا بعد دختران عاشقم شوند. چون به ظاهر زیبا بودم و سپس اجرای باقی نقشه را دنبال می‌کردم.
جزئیات نقشه‌ات چه بود؟ چطور پول می‌گرفتی؟
هر نفر داستان خاصی داشت. یکی به مشکل دادگاهی برخورده بود، یکی به دنبال کار بود و دیگری مشغول حل مشکلات خانوادگی‌اش بود. من می‌گفتم که نفوذ دارم و می‌توانم امورشان را ساماندهی کنم. مبالغ نیز متفاوت بود؛ از ۵۰ میلیون تا ۲۰۰ میلیون.
با پول‌هایی که به‌دست آوردی چه کردی؟
صرف خوشگذرانی و زندگی شخصی‌ام شد.
سابقه داری؟
یک بار به جرم ضرب و جرح دستگیر شدم. به خاطر اختلافی که با برادرزنم داشتم، او را به یک محل خلوت بردم و مورد ضرب و شتم قرار دادم، زیرا در آن زمان به همسرم آسیب می‌زد.
پس ازدواج کرده‌ای؟
در حال حاضر مجردم. دو سال قبل از همسرم جدا شدم و بعد از طلاق به دلیل رفتارهای آزاردهنده همسر سابقم از زنان دلسرد شدم.
هنوز با اعتمادبه‌نفس صحبت می‌کنی. آیا نمی‌ترسی؟
پشیمان هستم، اما نمی‌توانم انکار کنم که من سخنور خوبی هستم. همیشه چنین بوده‌ام. شاید اگر به بازیگری ادامه می‌دادم، امروز در اینجا نبودم.

17302

“`

اشتراک‌گذاری »