“`html

ریحانه اسکندری: زمانی که فیلم «مرد ایرلندی» اثر اسکورسیزی به‌جای اکران در سالن‌های سینما، بر روی پلتفرم نتفلیکس منتشر شد، زنگ خطر برای مکتب سینمای مؤلف به صدا درآمد.

سینماگران مطرح دیگری نیز به تدریج به دنیای استریم روی آوردند؛ از پاول پاولیکوفسکی تا نوآ بامبک و کلویی ژائو، درهای نا شناخته‌ای در این زمینه باز شد. اگر پیش‌تر سینما تنها راه ورود مؤلفین به ذهن و احساس مخاطب بود، اکنون پلتفرم‌های آنلاین این نقش را بر عهده گرفته‌اند. این تحول، همانند هر دگرگونی عمیق، سوالات چالش‌برانگیزی را ایجاد می‌کند. آیا سینمای مؤلف در آستانه نابودی است؟ یا با همین پلتفرم‌ها به تجدید حیات می‌پردازد؟

مبحث فقط مختص هالیوود و اروپا نمی‌شود. در ایران، اگر کارگردانان برجسته‌ای چون فرهادی یا میرکریمی و حتی فیلم‌سازان جوان‌تری مانند سیدی و… می‌توانستند با پلتفرم‌های جهانی همکاری کنند، شاید قواعد بازی به شکل دیگری بود. به رغم این وضعیت، پلتفرم‌های داخلی اکنون نقش پنهان و قدرتمندی در سینمای ایران ایفا می‌کنند. بسیاری از فیلم‌سازان که به خاطر ممیزی یا خطر گیشه، قادر به نمایش رسمی آثار خود نیستند یا احساس محدودیت می‌کنند، اکنون با تکیه بر این فضا، به تجربیات تازه‌ای روی آورده‌اند.

آیا ما در آستانه انقراض سینمای مؤلف هستیم؟ یا به عکس، سینمای مستقل در حال ورود به مرحله تازه‌ای است، جایی که دیگر سانسور، سرمایه‌گذار یا موفقیت تجاری مانع از خلاقیت نخواهد شد؟ این گزارش به بررسی این پرسش در دو سطح جهانی و داخلی می‌پردازد.

فرار از سیستم سنتی؛ نجات یا تبعید؟

در دهه گذشته، مسیر فیلم‌سازان مستقل و مؤلف، عمدتاً از طریق جشنواره‌ها یا سیستم استودیویی به حرکت درمی‌آمد. سینماگرانی مانند دارن «آرونوفسکی»، «ریچارد لینک‌لیتر» و حتی «اصغر فرهادی» در سطح بین‌المللی، نخستین آثار خود را در جشنواره‌هایی چون کن، ونیز یا برلین ارائه می‌دادند و سپس به دست پخش‌کنندگان سینما سپرده می‌شدند. اما با ظهور پلتفرم‌هایی چون نتفلیکس (تأسیس: ۱۹۹۷)، آمازون پرایم، اپل تی‌وی و اچ‌بی‌او مکس، این روند به شدت تغییر کرده است.

به‌عنوان مثال، فیلم «مرد ایرلندی» به کارگردانی «مارتین اسکورسیزی» که با بودجه‌ای بالغ بر ۱۵۹ میلیون دلار تولید شد، از سوی هیچ استودیوی سنتی پذیرفته نشد. عوامل این عدم پذیرش چه بودند؟ طولانی بودن فیلم، ریتم کند و داستانی که حول شخصیت‌های سال‌خورده می‌چرخید.

نتفلیکس با این حال ریسک بزرگی کرد و این فیلم را تولید کرد؛ تجربه‌ای بی‌بدیل از همکاری یکی از بزرگ‌ترین کارگردان‌های زنده جهان با یک استریمر به وقوع پیوست. این رویداد مسیر را برای حضور دیگر فیلم‌سازان هموار کرد.

تصویری از فیلم «مرد ایرلندی»

«کلویی ژائو» پس از تولید «سرزمین آواره‌ها» (Nomad land) که با حمایت سرچ‌لایت و توزیع در استریم هولو موفق به دریافت اسکار بهترین فیلم و کارگردانی شد، به‌سرعت به سمت پروژه‌ای برای دیزنی پلاس رفت. ریچارد لینک‌لیتر نیز فیلم «آپولو ۱۰½» را با نتفلیکس ساخته است. حتی «پاول پاولیکوفسکی»، کارگردان لهستانی فیلم «جنگ سرد» نیز برای پروژه آینده‌اش در حال گفتگو با استریمرهاست.

در ایران اما، پلتفرم‌ها نه از دل یک انقلاب صنعتی، بلکه در نتیجه ناکامی‌های ساختار رسمی سینما متولد شدند. این پلتفرم‌های داخلی به بسیاری از فیلم‌سازان پناهگاهی از بوروکراسی مجوز، ممیزی یا بی‌توجهی مدیران تلویزیونی تبدیل شده‌اند. با این حال، برخلاف پلتفرم‌های بین‌المللی که تنوع ژانر و سبک را ترویج می‌کنند، پلتفرم‌های داخلی هنوز به شدت وابسته به فرمول‌های کلیشه‌ای هستند (چهره‌های معروف، داستان‌های عاشقانه و روایت‌های معمایی).

سیستم سنتی تولید فیلم در ایران ـ شامل مراحل پیچیده دریافت مجوز، جذب سرمایه از نهادهای دولتی یا نیمه‌خصوصی، کسب پروانه نمایش و اکران محدود ـ آن قدر محدودکننده است که بسیاری از فیلم‌سازان یا از ورود به آن صرف‌نظر می‌کنند، یا آثارشان به شکلی ساخته می‌شود که شانس دیده شدن اندکی دارد. در این فضای متغیر، پلتفرم‌های آنلاین که حالا به نام‌های معتبر شناخته می‌شوند، راهی جدید پیش روی سینماگران قرار داده‌اند؛ راهی که امکان دیده‌شدن و آزادی عمل بیشتری را به‌ویژه در حوزه سریال‌سازی فراهم کرده است.

شروع این تغییر با سریال «قورباغه» هومن سیدی به‌عنوان نقطه عطفی در این روند بود. سیدی که تجربه موفقی در سینما داشته است، حالا…

“““html

با آثار سینمایی‌ای نظیر «مغزهای کوچک زنگ‌زده»، فضایی دیاگوگیک و بصری جسورانه ایجاد شد و سریالی ساخته شد که از بدو آغاز جهت پلتفرم‌ها طراحی گردید نه تلویزیون یا سینما. موفقیت این مجموعه تلویزیونی که با تبلیغات فراوان و نمایش هفتگی همراه بود، دیدگاه سرمایه‌گذاران و کارگردانان را نسبت به این فضا دگرگون کرد.

پس از آن، آثار «زخم کاری» به کارگردانی محمدحسین مهدویان و «یاغی» به کارگردانی محمد کارت نیز به شیوه‌ای خلق شدند که شباهت بیشتری به سینمای مستقل داشتند تا سریال‌های متداول. پیرامون داستان‌های ضدقهرمان، نقدهای اجتماعی سخت و بی‌باکی در ارائه خشونت و روابط انسانی فراهم شده است. این فضا امکان روایت‌های شخصی‌تر را برای کارگردانان مهیا می‌سازد، هرچند همچنان محدودیت‌های جدی وجود دارد.

به‌عنوان مثال، سریال «آکتور» با نوازندگی نوید محمدزاده، تلاش نمود فضایی شاعرانه و انتزاعی از ذهن و درون شخصیت‌ها ارائه دهد که در عرصه رسمی تولید سریال‌های ایرانی به ندرت مشاهده می‌گردد. در همین حین، سریال‌هایی نظیر «خسوف»، «می‌خواهم زنده بمانم» و حتی فیلم‌هایی مثل «دوزیست» و «عنکبوت»، نمونه‌هایی از این تغییرات هستند.

در واقع، پلتفرم‌های ایرانی برای سینماگران امروزی تقریباً مشابه شرایطی است که نتفلیکس برای اسکورسیزی یا بامبک فراهم کرد. یک جایگزین برای سیستم قدیمی که دامنه وسیع‌تری دارد.

الگوریتم و آزادی خلق، شمشیری دو لبه

زمانی که فیلم‌سازی نظیر نوآ بامبک با نتفلیکس همکاری کرده و پروژه‌ای چون «داستان ازدواج» را ارائه می‌دهد، به نظر می‌رسد که همه چیز در راستای خلاقیت است، بدون دخالت استودیو، آزادی کامل در تدوین، انتخاب بازیگران و حتی زمان نمایش فیلم به خوبی احساس می‌گردد. اما در پس این آزادی، الگوریتم‌های پیچیده‌ای وجود دارند که به‌مرور تصمیم‌گیری‌ها را تحت تأثیر قرار می‌دهند.

پلتفرم‌هایی نظیر نتفلیکس و آمازون با تأکیه بر داده‌های رفتاری مخاطب، در انتخاب پروژه‌هایی که سرمایه‌گذاری می‌کنند، تصمیم می‌گیرند. این به این معناست که اگر یک ژانر خاص به سمت محبوبیت حرکت کند، احتمال تولید آثار مشابه به شدت افزایش می‌یابد. از این لحاظ، فیلم‌سازان بین آزادی در فرم و وابستگی به ترندها در تنگنا هستند.

به‌عنوان نمونه، موفقیت مستندهای جنایی مانند «ساختن یک قاتل» و «کلاه‌بردار تیندر» موجب شد تا تولید انبوهی از آثار مشابه آغاز گردد. یا سریال‌هایی با اپیزودهای کوتاه و ضربآهنگ سریع در اولویت قرار گرفتند، زیرا داده‌ها نشان می‌داد که مخاطبان این نوع را بهتر دنبال می‌کنند. به عبارتی، شکل‌گیری فرمول موفقیتی که حتی کارگردانان مؤلف هم ناچارند به آن پایبند باشند.

با این حال، برخی از هنرمندان به مقاومت در برابر این تغییرات ادامه می‌دهند. «پل توماس اندرسن» با فیلم «پیتزای شیرین‌بیان» ترجیح داد از فضای استریمرها دور بماند و اثرش را از طریق روش سنتی اکران کند، حتی اگر تأثیر مالی کمتری به دنبال داشته باشد.

در ایران، داستان الگوریتم بسیار ساده و در عین حال پیچیده است. هنوز الگوریتم‌های دقیقی مانند نتفلیکس وجود ندارد، اما پلتفرم‌ها به وضوح الگوی مخاطب‌پسند خود را شناسایی کرده‌اند. سریال‌هایی با بازیگران مشهور، روابط عاشقانه، تم خانوادگی و داستان‌های معمایی، بیشترین سهم از سرمایه‌گذاری‌ها را شامل می‌شوند.

این مسئله موجب گردیده که کارگردانان مستقل یا فیلم‌سازان جوان به نوعی تنش یا تطبیق در ورود به این فضا دست بزنند. به‌عنوان مثال، سریال «سقوط» با موضوع داعش و روایت یک گروگان‌گیری، علی‌رغم جسارت روایی‌اش، به شدت ساختاری الگوریتم‌پسند دارد.

در عین حال، برخی از فیلم‌سازان تلاش می‌کنند در دل همین چارچوب، خلاقیت خود را حفظ نمایند. «پوست شیر» به‌جای ارائه یک داستان عاشقانه کلیشه‌ای، به آسیب‌های روانی و خانواده طبقه متوسط پرداخته است. «یاغی» نیز در لایه‌های زیرین خود نقد اجتماعی و توصیف زخم‌های شهری را منعکس می‌کند.

زمانی که نویسندگان از سینما به دنیای دیجیتال منتقل شدند
سریال «پوست شیر»

اما همان‌طور که در سطح جهانی، الگوریتم می‌تواند آزادی خلاقانه را به چالش بکشد، در ایران نیز به‌مرور شاهد نوعی همگونی در فرم و محتوا هستیم؛ پلتفرم‌ها همواره در جستجوی فرمول موفق هستند و این موضوع برای برخی از کارگردانان احساس نگرانی ایجاد می‌کند. آیا باید از فرم شخصی خود صرف‌نظر کنند تا در بازار باقی بمانند؟

اکران یا استریم؟ موضوعی جدید در ایران و جهان

تا…
“““html

چند سال پیش، نمایش سینمایی یک تحول بزرگ را تجربه کرد. ابتدا فیلم‌ها در سالن‌های سینما به نمایش درمی‌آمدند و بعد به نسخه‌های خانگی یا پلتفرم‌های استریم منتقل می‌شدند. اما با آغاز پاندمی کرونا، وضعیت به شدت دستخوش تغییر شد. تعطیلی سینماها موجب شد که استودیوها به سمت پلتفرم‌ها روی بیاورند و بسیاری از آثار بدون هیچ اکران رسمی، به صورت مستقیم به منزل‌ها ارسال شدند.

آثاری همچون «روما» اثر آلفونسو کوارون و «بالا رو نگاه کن» به کارگردانی آدام مک‌کی نشان‌دهنده این واقعیت هستند که حالا استریم نه تنها یک گزینه جانبی به شمار می‌آید، بلکه در برخی مواقع، به اولین خط دفاع تبدیل شده است. حتی در جوایز اسکار نیز آثار متعلق به پلتفرم‌ها به خوبی نمایان شدند.

با این حال، این تحولات به مشکلاتی نیز منجر شد. اتحادیه‌های سینما در آمریکا بارها درباره خطرات ناشی از محدود شدن اکران و آسیب به سینمای مستقل ابراز نگرانی کردند. منتقدانی نظیر کریستوفر نولان و کوئنتین تارانتینو به شدت در برابر این روند مخالفت کردند و تاکنون اکران سنتی را تنها راه واقعی برای تجربه سینمایی می‌دانند.

از سوی دیگر، برخی کارگردانان جوان و غیرهالیوودی بر این باورند که پلتفرم‌ها فرصتی برابر برای معرفی آثار فراهم کرده‌اند. سینماگران آسیایی، آفریقایی و اروپایی شرقی اکنون می‌توانند آثار خود را به مخاطب جهانی عرضه کنند، بی‌آنکه نیازی به اکران‌های پرهزینه و جشنواره‌های محدود داشته باشند.

وقتی مؤلفان از پرده نقره‌ای به قاب دیجیتال کوچ کردند
تصویری از فیلم «به بالا نگاه کن»

در ایران نیز، مسیر اکران سینما مدتی‌ست با چالش‌های متعددی مواجه گردیده است. مشکلاتی نظیر محدودیت سالن‌ها، انحصار اکران و به تازگی کاهش شدید فروش، از جمله این معضلات هستند. بسیاری از فیلم‌ها برای مدت‌ها در صف انتظار اکران باقی می‌مانند و بسیاری از آن‌ها یا به نمایش درنمی‌آیند یا اکران ناموفقی را به خاطر برنامه‌ریزی ضعیف تجربه می‌کنند.

ورود پلتفرم‌های معتبر، این معادله را به کلی دگرگون کرده است. اکنون تعداد زیادی از تهیه‌کنندگان و کارگردانان جوان ترجیح می‌دهند به جای انتظار برای اکران نامعلوم، به صورت مستقیم با پلتفرم‌ها مذاکره کنند. حتی اگر اکرانی در سینماها هم صورت گیرد، تهیه‌کنندگان به سرعت با پلتفرم‌ها برای اکران مذاکره می‌کنند تا از ضرر احتمالی جلوگیری نمایند. نمونه‌هایی از این شرایط فیلم «علفزار» و مستندهای اجتماعی مانند «جایی برای فرشته‌ها نیست» هستند که از طریق پلتفرم‌ها قابل مشاهده شدند.

از سوی دیگر، تولید سریال در پلتفرم‌ها به نوعی به سینماگران فرصتی تازه ارائه داده است. کارگردانانی نظیر محمد کارت یا نیما جاویدی به وضوح بخش قابل‌توجهی از پروژه‌های خود را برای استریم تولید می‌کنند، چراکه این روش مخاطبان وسیع‌تری را در بر می‌گیرد و درآمدها نیز بیشتر است و فرآیند پخش به مراتب با ریسک کمتری همراه می‌باشد.

با این حال، همچنان عده‌ای از فیلم‌سازان ایرانی، اکران سنتی را نماد اعتبار یک اثر می‌دانند. اکرانی که با وجود چالش‌های موجود، به نوعی مهر تأیید تلقی می‌شود و احتمال حضور در جشنواره‌ها و به دست آوردن جوایز داخلی را افزایش می‌دهد. بنابراین، گرایش جهانی به سمت محوریت استریم در ایران با نوعی تناقض همراه است.

آینده چه خواهد بود؟ سینما بین پرده و پلتفرم

سینما در آغاز قرن بیست‌ویکم با چالش‌های متعددی مواجه بوده است؛ کاهش فروش بلیت، تغییر ذائقه مخاطبان، افزایش هزینه‌های تولید و اکنون، با ورود پلتفرم‌ها، معادلات جدیدی به میدان آمده است که همه چیز را از نو تعریف کرده است.

آیا این بدین معناست که سالن‌های سینما به کلی از بین خواهند رفت؟ هنوز به روشنی مشخص نیست. به نظر می‌رسد سینما و استریم به جای اینکه یکدیگر را حذف کنند، در حال شکل‌دهی به یک همزیستی جدید هستند.

در سال‌های اخیر، مفهومی به نام «اکران هیبریدی» (Hybrid Release) در عرصه بین‌المللی شکل گرفته است که به معنای نمایش همزمان فیلم یا برنامه تلویزیونی در سینما و پلتفرم‌های استریم است. کمپانی‌هایی چون وارنر براز و یونیورسال با تلفیق اکران محدود سینمایی و انتشار همزمان در پلتفرم‌ها، سعی در جذب مخاطبان سینما و همچنین حفظ مخاطبانی دارند که به صورت دیجیتال محتوا را دنبال می‌کنند.

علاوه بر این، جشنواره‌هایی مانند کن، برلین و ونیز نیز برای نمایش آثار پلتفرمی ناچار به ایجاد فضایی جدید شده‌اند؛ هرچند با دقت و شرایط خاص. حتی جوایز اسکار نیز قوانین خود را تجدیدنظر کرده‌اند تا فیلم‌های پخش شده در استریم هم واجد شرایط رقابت باشند.

کارگردانانی مانند اسکورسیزی و دنی ویلنوو، که چند سال پیش به پلتفرم‌ها به عنوان تهدید نگاه می‌کردند، اکنون در حال همکاری با آن‌ها هستند؛ نه به خاطر اجبار، بلکه به دلیل امکانات و فرصت‌های جدیدی که این فضا فراهم می‌سازد.

“`

گستردگی بیشتر، آزادی عمل افزایش یافته و فرصت‌های جهانی برای نمایش.

وقتی نویسندگان از سینما به دنیای دیجیتال انتقال یافتند
سینما در عصر نوین

در ایران نیز یک آینده دوگانه در حال تبدیل شدن به واقعیت است. پلتفرم‌ها در حال تغییر در تعریف نقش خود از صرفاً توزیع‌کننده به تولیدکننده و حتی تصمیم‌گیرنده در روند ایجاد آثار هستند. پروژه‌های سریالی و سینمایی و حتی مستندهای تجربی‌تر، نشان‌دهنده روند جدیدی هستند که در حال تثبیت شدن است.

با وجود این، نبود قانون‌گذاری شفاف، محدودیت‌های نظارتی، و رقابت‌های مخفی میان بدنه رسمی سینما و پلتفرم‌ها، باعث شده این تغییر به آرامی و با حواشی فراوان پیش برود.

از سوی دیگر، به‌وضوح دیده می‌شود که بسیاری از کارگردانان نسل جدید مایلند تجربیات ابتدایی خود را در پلتفرم‌ها آزمایش کنند؛ جایی که تعامل با تماشاگران بیشتر و مستقیم‌تر بوده، بوروکراسی کمتر است، و احتمال موفقیت بیشتر احساس می‌شود.

در نهایت، آینده سینمای ایران، مشابه با سایر نقاط جهان، به سمت یک مدل ترکیبی حرکت می‌کند؛ فضایی میان سنت اکران و سرعت استریم. آنچه در این میان اهمیت دارد، نه حذف یکی از این دو، بلکه بهره‌وری هوشمندانه از قابلیت‌های هرکدام است؛ و شاید، بازتعریفی جدید از سینما برای نسلی که تجربه خود را از پرده به گوشی هوشمند منتقل کرده‌اند.

۵۷۵۷

اشتراک‌گذاری »